اگرهم بود لابد وقتی هردود میکشید و از سوراخ باریک همان قوری معروف بیرون میآمد، لای این همه دود گم میشد و دیگر نمیتوانست عرض اندام کند که بخواهد 3 آرزویتان را برآورده کند. با این حساب غول چراغ جادو هم دیگر در این دوره و زمانه کارآمدیاش را از دست داده است اما بههرحال میتوان امیدوار بود که غیر از جناب غول و چراغ جادویش یک پدیده دیگر در دوره و زمانه ما پیدا شود که سازگاری بیشتری با شرایط کنونی داشته باشد.
حالا تصور کنید این پدیده را در اختیار دارید و بدون هرگونه لمس چراغ یا خواندن اورادی از قبیل «اجی مجی» میتوانید به یک آرزویتان برسید؛ بله فقط یک آرزو. جرزنی نباشد دوره غول چراغ جادو سپری شده و در عصر حاضر فقط به یک آرزو جواب مثبت داده میشود؛ حتی مثل کنکور 4 تا گزینه هم ندارید که به یکی از آنها پاسخ درست دهید. پس فقط لطفا یک آرزو، آن هم خیلی سریع؛ الان وقت از طلا هم باارزشتر است و نمیتوان برای فکر کردن شما آرزوی دیگران زمین بماند. حالا چشمها بسته و به همان سرعت یک آرزو... .
جواب شما را نمیدانم. شاید تمام پولهای دنیا را بخواهید یا حتی کمی منصفانهتر فقط به 3هزارمیلیارد تومان بسنده کنید. شاید ریاست کل کره زمین را بخواهید یا با کمی انصاف، به گوشهای از آن رضایت دهید. شاید... اصلا به من چه ربطی دارد؟ این آرزوی شماست من فقط میتوانم با همان چشم بستن به آرزوی خودم فکر کنم.
من برای خودم هیچ آرزویی ندارم بلکه برای کودکی آرزو میکنم که همین امروز به دنیا میآید؛ 24 اسفند سال1390حتی این کودک را نمیشناسم و نمیدانم پدر و مادرش او را با مهر در آغوش میکشند یا پس از یکی دو روز او را در گوشهای رها میکنند و به سی خودشان میروند؛ حتی نمیدانم اسمش چیست اما برایش یک دنیا آرزو دارم. جر میزنم؟ قرار بود یک آرزو داشته باشم؟ خب یک آرزو دارم اما این یکی به اندازه یک دنیاست، شما مشکلی دارید؟
خب حالا که مشکلی نیست، میگویم آرزو دارم کودکی که امروز پا به این دنیای ما میگذارد، 40سال بعد یعنی 24 اسفند سال 1430 وقتی به سن و سال کنونی من رسید، در دنیایی زندگی کند که اصلا به چراغ جادو و غولش فکر نکند. دنیا آنقدر جای خوبی برای زندگی باشد که او نخواهد برای کودکی که در همان روز به دنیا میآید چنین آرزویی داشته باشد. دیدید فقط یک آرزو بود اما انگار این آرزو از هر غولی بزرگتر است. اما خب فقط یک آرزوست، شما با آن مشکلی دارید؟